روزگارغریبیست نازنین..

حرف های تنــــــهایـــی!!! •.¸¸. وبـــــلاگ تنهــــــــایی ها .¸¸.•

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 10701
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 130
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->




تماس با ما

دلم برای تنهایی میسوزد☆

دلم براي تنهايي ميسوزد چرا هيچکس او را دوست ندارد

مگر او چه گناهي کرده که تنها شده

جرم تنهايي چيست که هيچکس او را نميخواهد ديشب تنهايي

از اتاقم گذشت دنبالش دويدم ولي او رفته بود.

تنهاي تنها نيمه شب او را مرده کنار حوض

خانه پيدا کردم از گريه چشمانش قرمز

بود برايش گريستم آخر او از تنهايي مرده بود

 تنهايي مرد و  من تنها تر شدم....

تنهایی عادت من است..

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 8 مهر 1398برچسب:☆دلم برای تنهایی میسوزد☆, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خیرمقدم..

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 8 مهر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نبسته ام به کس دل،

نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من


ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سینه نزدیک
به مـــن هر آنکـه نزدیک، ازو جــــــدا، جــــدا من


نه چشــــم دل به ســـــویی، نه باده در سبویی
که تــــر کـــــنم گـلـــــــویی، به یاد آشنــــــا من


ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــری
دلــــــم گرفته ای دوست، هـــــوای گریــه با من


نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهــــا، رهـــا من

...

تنها

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 8 مهر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دل من تـنها بـود

دل من تـنها بـود ،
دل من هرزه نـبـود ...
دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا
به کجا ؟!
معـلـوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشـت ،
که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری
که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
دل من ساکن دیوار و دری ،
که تو هر روز از آن می گـذری .
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغـچه بـود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی ، دل من را دیـدی ...؟!!

تنهایی عادت من است..

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 8 مهر 1398برچسب:دل,من,تـنها , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

لحظه های عاشقی

تیک تیک ساعت دوباره عشق و به یادم می یاره
نگاه عاشق تو رو به یاد چشمام می اره
حرف های بچه گانه ای که می زدیم به همدیگه
اشک های بی غروری که همش می ریخت با یک گله
چه روزای شیرینی بود اون لحظه های عاشقی
اون رویای قشنگی که ساختیم با هم از زندگی
ثانیه های بی کسی اصلا تمومی نداره
انگار باید تنها باشم تا اخر عمر با غصه
دلم می خواد بیام پیشت چرا خدا تورو گرفت
ای کاش می شد به جای تو منو از دنیا می گر فت

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 5 آذر 1389برچسب:لحظه های عاشقی,بیدک,عشق,عاطفی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بيا عاشق شو
عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو نه اگر قلب تو سنگي ست، بيا عاشق شو *** آسمان زير پروبال نگاهت آبي ست شوق پرواز تو رنگي ست، بيا عاشق شو *** ناگهان حادثه ي عشق، خطر كن، بشتاب خوب من، اين چه درنگي ست، بيا عاشق شو *** با دل موش، محال است كه عاشق گردي عشق، تصميم پلنگي ست، بيا عاشق شو *** تيز هوشان جهان، برسر كار عشقند عشق، رندي است، زرنگي ست،بيا عاشق شو *** كاش در محضر دل بودي و ميديدي تو بر سر عشق، چه جنگي ست! بيا عاشق شو « مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز» صورت آينه زنگي ست، بيا عاشق شو *** مي رسي با قدم عشق به منزل، آري... عشق، رهوار خدنگي ست، بيا عاشق شو *** باز گفتي تو كه فردا!!! به خدا فردا نيست زندگي، فرصت تنگي ست، بيا عاشق شو *** كار خير است، تأمل به خدا جايز نيست! عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو

 

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 21 آبان 1389برچسب:بيا عاشق شو,عشق,بیدک,عشقانه,جملات عاشقانه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تاریخ..

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند تا آیندگان ندانند بی عرضه گان این برهه از تاریخ ما بوده ایم.....!

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 23 مهر 1389برچسب:تاریخ,عاشق,بیدک, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

قالی

زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه از قبل مشخص شده است
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین خوب بباف
نکند آخر کار قالی بافته ات را نخرند...

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 9 مهر 1389برچسب:تنها,عاشقانه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ديگر هراسی از تنهايی ندارم شايد پايان راه باشد!!

ديگر هراسي از تنهايي ندارم شايد پايان راه باشد!!

 

همه آرام و بي صدا تنهايم گذاشتند.همه رفتند حتي تو...چرا؟؟؟؟

 

 

 آخر انصاف را چگونه معني مي كني؟ به چه جرمي؟؟؟؟

 

 به جرم اينكه دوستت داشتم؟؟؟

 

 من كه از تو هيچ نخواستم.ميخواستم باشي من تو را دوست داشته باشم ...همين.!!!

 

 لحظه هاي بي تو بودن اگر چه سخت ميگذرد ولي ميگذرد!!!

 

 رفتنت وتنهايي به من مي آموزد كه زمونه بي وفاست..

نويسنده: ★غریبه★ تاريخ: 8 مهر 1389برچسب:تنها,هادی رجبی,عاطفی,بیدک,عاشقانه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه ای روزگار لعنتی تلخه بهت هرچی بگم من به زمینو آسمون دست رفاقت نمیدم امشب از اون شباست که من دوباره دیونه بشم تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم تو شهره این غریبها دردم و فریاد بزنم از این همه در به دری تو قلب من قیامت چه فایده داره زندگی این انتهای تاقته از این همه در به دری به لب رسیده جون من به داد من نمیرسه خدای آسمون من.++ مرا اینگومه باور کن..کمی تنها کمی بی کس کمی از یادها رفته خدا هم ترک ما کرده....خدا دیگر کجا رفته؟نمی دانم مرا ایا گناهی است که شاید هم جرم آن غریبی و جدایی است.....؟مرا اینگونه باور کن...... توروخدا نظر یادتون نره..

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to bidak.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com